هند را
باید به چه تشبیه کرد! نمی دانم! طبیعت رنگارنگش، فقری که توی ذوق می زنه، کاخ های
با شکوه و افسانه ایش، مردم خوب و گه گاه کلکش، … هند هر چه که هست یک دنیا جاذبه
است برای دیدن یا به روایت تبلیغاتشون هند باورنکردنی! انصافاً یک هفته تور یک
جورهایی بی احترامی به اون همه شگفتیه! …
این تور واقعاً یک تور متفاوت بود، چون همسفرهام که از
تورهای قبلیم بودن افتخار دادند و از من خواستن یک تور هند رو ترتیب بدم
، من هم با یک آژانس کارها را سازماندهی کردم و با عزیزان راهی
سفر شدیم.
سفر ما با هواپیمایی ماهان بود که البته پرواز یکسره انصافاً کار را خیلی راحت می کرد.
در
فرودمان به فرودگاه دهلی نو ، از اولین سورپرایزها ، برخورد بسیار توهین آمیز
گمرک با مسافران بود!
پرواز تقریباً در ماه نوامبر high season(فصل شلوغ) هند بود و این رو از ترافیک در فرودگاه
می شد کاملاً حس کرد، اما رفتار افسر مسئول که بدون هیچ دلیل
مشخصی کانتر را رها کرد و رفت ، کاملاً همه را گیج و عصبانی
کرده بود.
از شا نس ما یک گروه ایرانی دیگر هم همزمان با ما آمده بودند هند و همه با هم توی یک صف بودیم، منتهی، اونها راهنما نداشتند و من اگر کاری از دستم بر می آمد براشون انجام می دادم ( پرواز برگشت هم با هم بودیم و کلی درد دل کردیم.)
واقعاً همچین برخورد زننده و اهانت آمیزی در هیچ کشوری تا به امروز (البته به غیر از یک مورد در کشور خودمون) تجربه نکرده بودم. از همسفرها خواهش کردم آرامش خودشون رو حفظ کنند تا ایشون برگردن!
مشکل اینجا بود اگر کانتر را هم عوض می کردیم باز هم کلی طول می کشید … به هر حال ایشان آمد و کارها کم کم راه افتاد
این فرودگاه را تازه درست کرده اند و سعی بر این بوده تا امنیت خوب و مطمئنی ترتیب دهند ، حتی زمانیکه مسافرهایمان می خواستند چمدان ها را از تسمه نقاله بردارند، باز هم یک مأمور آنجا بود و هر چمدان و کیف رو با تگ ها چک می کرد.
وقتی در نهایت وارد قسمت انتظار شدیم، با یک جوان خوش تیپ هندی روبرو شدیم به نام زوراب! عجب شباهت اسمی!!، البته بعداً دیدم این اسم آنجا خیلی رایج است.!
یک کار خیلی خوبی که این آژانس کارگزار کرده بود (یا شاید هم شرکت ها در هند این کار را می کنند) آوردن دسته گل برای هر نفر بود که به محض احوال پرسی به گردنش می انداختند.برای تعداد ۱۵ نفریمون یک مینی بوس تدارک دیده بودند، که واسه خودش ابو طیاره ای بود. روی همرفته قابل تحمل بود (جالبی این میدیباس در جدا بودن کابین راننده از قسمت مسافرهاست که علتش روشن نبود!).
یکی از مزایای مهم این سفر مسافرت در فصل خوبش بود، واقعاً قدم زدن چه در روز وشب می چسبید.شهر اول بازدیدمون دهلی و هتل ما لِ بوآ بود که البته بعداً فهمیدیم آژانس کارگزار علیرغم تمام اصرارها کم لطفی کرده و این هتل رو گرفته که کاملاً خارج شهر بود و عملاً قدم زدن شبانه بیرون از هتل رو سخت و ناامن می کرد
خود هتل نوساز بود و امکاناتش بد نبود (هتل های هند همه یک جور امنیت مثل اسکنر فرودگاه گذاشته اند که چمدان ها و بار نیز آنجا چک می شوند)
به هر حال ما که تقریباً ساعت ۳ رسیده بودیم قرار شد فردا ظهر بریم برای اولین گشت. همه خسته و کوفته شب خوش گفتیم
صبحانه های هتلها معمولاً تعریفی ندارده و از جمله آنها هند! گرچه فاصله ایران و هند زیاد نیست اما حقیقتش فرق زیادی در ذائفه ما هست که کاملاً وقتی در هند باشید قابل لمسه!
هوای هند به خصوص در دهلی کدر بود، حتی در روز! از راهنما علت را جویا شدیم که گفت غبار! (واقعاً هم شهر بزرگ و بی در و پیکری بود) اما حس و حال شلوغیش با تهران خودمان از زمین تا آسمان فرق داشت. وقتی توی دهلی قدیم حرکت می کنید کاملاً متوجه تفاوت این دو می شوید تمیزی خانه ها و بلوارهای بزرگ در دهلی نو و ترافیک و شلوغی و کثیفی در دهلی قدیم به خصوص نزدیک مسجد جامع هیچ فرقی با فیلم های وحشت نداره!
روز اول – دهلی – شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۰ (۵ نوامبر۲۰۱۱ )
بازدید ما از معبدی به اسم بیرلا شروع شد ( یک مورد مهم برای اکثر توریست ها این است که بدانند در خیلی از معبدها نه تنها اجازه بردن دوربین ندارند بلکه کفش ها را هم باید در بیاورند، گرچه کف معابد فرش نیست! این خودش یک جور احساس غیر بهداشتی بودن به همه از جمله خانم های همسفر می داد با توجه به اون همه آدم های هندی با بیماری و مریضهای مختلف! ) به هر حال این یک قسمت از واقعیت هند است و همسفرهای ما هم انصافاً با این مسائل خوب کنار آمدند
هند به تعبیر یکی از مهمترین عوامل الهام بخش من در سفرهام (برادران امیدوار) کشوری است ۷۲ ملت و هزار مذهب! که انصافاً درست گفته اند
برای شناختن مذاهب و معابد هندی و فلسفه خدایان متعددشان: هندی- بودایی ، سیکی، جینی، …. باید حسابی وقت گذاشت ، اما ما با کمک راهنما در حد امکان توضیحات مختصری به همسفران عزیزمان دادیم.برای شناختن مذاهب و معابد هندی و فلسفه خدایان متعددشان: هندی- بودایی ، سیکی، جینی، …. باید حسابی وقت گذاشت ، اما ما با کمک راهنما در حد امکان توضیحات مختصری به همسفران عزیزمان دادیم
از نکات جالب دیدن خدایان متعددی بود که حتی لباس های آنها در شب و روز و جشن های مختلف عوض می شد! و البته از خنده روده بر شدن همراهان ما... (وقتی می دیدند هندیها با چه حس و حال و جدیتی جلوی این چند تکه سنگ که خودشون چندوقت پیش تراشیده اند و ساخته اند در جلویشان دولا راست می شوند و دعا می کنند .... بگذریم
من همینجا تا یادم نرفته بگم از بزرگترین لطف سفر هند ما این بود که کسی پولش ، کیفش و یا دوربینش را به سرقت نبردند که جای بسی خوشحالی بود، چرا که همانطور که همه می دانند این اتفاق زیاد در این جور کشورها می افتد.
جلوی معبد چشممان به یکی از شغل های قدیمی که در ایران دیگر رواج ندارد افتاد، یعنی سلمانی کنار خیابان! با یک بطری آب و یک صندلی شکسته پکسته ! همین! بهداشت هم که قربونش برم در حد تیم ملی!!!