سهراب خوش طینت

وبلاگ تخصصی گردشگری
آخرین نظرات
پیوندها

از اون معبد رفتیم به یک معبد معروف و نوساز که خیلی اسم در کرده و گرچه در برنامه تورها نیست اما جزو موارد انتخابی تورهاست که می برند و ما هم رفتیم

نیست در این کشور معبد خیلی کم است، این یکی رو دیگه ا نصافاً سنگ تمام گذاشته اند و غرق هنر معماری و پر از جواهرش کرده اند

AKSHARDAM

این نام منعکس کننده یک باور هندی است  در دهلی که ۳۰۰۰ داوطلب و ۷۰۰۰ هنرمند به کمک هم و البته کلی هزینه آن را ساخته اند، افتتاح بنا: ۲۰۰۵

چند مشخصه این معبد

اولاً خارج از شهر بودنش است، حدود یک ساعت که البته کار بدی هم نیست چون اگر داخل شهر بود اول از همه معضل ترافیک را بدتر می کرد، دیگر اینکه از شانس ما آن روز (به گفته راهنما، چون تعطیل رسمی بود) حسابی شلوغ بود ، طوری که با یک نگاه به  جمعیت صف  بیشتر همسفرها گفتند از خیرش گذشتیم که به هر حال راضی شدند بایستند و بعد از نیم ساعت معطلی در صف رسیدیم داخل ( تنها فرقی که این معبد با قبلی داشت، این بود که این دراین یکی از نظر امنیتی سختگیرتر بودند، یعنی حتی راهنما اصرار داشت کمربند چرمی و خودکار و دفترچه یادداشت هم نبریم! این هم از عجایب دیگر هند

به هر حال وارد این معبد شدن به نوعی گذر از هفت خوان رستم بود! مانده بودیم فلسفه کفش در آوردن چی بود ! آن هم روی زمین خالی! به هر صورت این معبد با توجه به نوساز بودنش اگر از زرق و برقش بگذریم چیز چندانی نبود اما هستند دوستانی که خیلی خوششان آمده بود! (نمی دانم شاید دلیلش این است که به سلیقه من همیشه قدمت بنا ، نوع معماری حرف اول را می زند

از آنجا هم به معبد سوم رفتیم که در کل آن روز را با کلی خاطره به سر بردیم. نهار را چون دوستان دیر حرکت کرده بودند صرفنظر کردیم که گذشت (به پیشنهاد من قرار بود جوجه تیکه باشه که یک چیز دیگری از آب درآمد) و نانش به خصوص خیلی خوشمزه بود

روز دوم : یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰ - ۶ نوامبر ۲۰۱۱

بزرگترین و باشکوه ترین مسجد در هند ، با گنجایش بیش از ۲۰ هزار نفر:   جاما مسجد: مسجد جهان نما، ۱۶۴۴-۱۶۵۸ دهلی قدیم، به دستور پادشان مغول شاه جهان ، کسی که دستور ساخت تاج محل و قلعه قرمز را داده بود ساخته شده است

روز اصلی گشت ما در دهلی که شامل بازدید از بناهای مهم دهلی به خصوص قدیم می شد، اول از همه رفتیم مسجد جامع یا مسجد شاه جهان

رفتن و رسیدن به این مسجد که در قلب دهلی قدیم  هست خودش یک سفر به حساب می آید! صحنه هایی از ترافیک و فقر که در کلام نمی گنجد! هیچ وقت صحنه دست شویی آویزان به دیوار ان هم در یک پیاده رو یادم نمی ره! چون آن روز هم تعطیل بود و هم عید مسلمانان ما نگران بودیم نکند در بازدید تأثیر بگذارد که خوشبختانه تنها کمی باعث کندی روند بازدید شد

در مسجد جامع هم همان داستان امنیت و کفش کندن بود که البته برای خانم ها یک جور برقع آماده بود که کاملا! بدنشان را بپوشاند

  

خود مسجد با آن همه سنگ قرمز و  قدمتش و به نوعی متفاوت بودنش با مسجدهای ابی ما زیبایی خاصی داشت، متأسفانه فرصت نشد برای بازدید بالای برج بروم

جلوی حوض وضو هم یک محراب هست برای یک نفر که حکایتی دارد که زمانی شاه جهان (که بانی ساخت این مسجد بوده) در خواب می بیند که پیامبر به او می گوید جلوی وضوخانه برای من جای مخصوصی را محیا کن و از آن به بعد آن قسمت را وضوخانه حضرت نامیدند

بنا زیبا بود و هنوز هم وعاظ دینی مشغول هدایت مردم ، برای ما ایرانی ها که سعی می کنیم به هر چیز و هر کسی که اثری در خودش دارد افتخار کنیم از دیدن نوشته های فارسی یا به روایت هندیها  دری لذت می بردیم

منار قطب: به دستور قطب الدین ایبک اولین پادشاه مسلمان هند سال ۱۱۹۳

ما همچنین قصد بازدید از منار فطب را داشتیم که متأسفانه ورودی این بنا در ساعاتی بسته است! مثل ۱۷:۰۰ – ۱۸:۰۰ که ما هم درست آن زمان رسیدیم که البته با مشورت جمع و خسته بودنشان از منتظر شدن تا آن ساعت صرفنظر کردیم

دروازه هند: به افتخار شهدای هند در جنگ اول جهانی و جنگ با افغان ها در مرکز دهلی نو، ۱۹۲۱-۱۹۳۱ الهام گرفته از طاق نصرت پاریس

دیگر اینکه به خاطر تاریک بودن و دیر شدن نتوانستیم کنار دروازه هند بایستیم و عکس بگیریم.

تور ما از ۱۴ خانوم مهربون که اکثرا دبیران و فرهنگیان باز نشسته بودند تشکیل میشد و حقیقتش زمان تشکیل تور هم ، خود این عزیزان میگفتند خدا به دادت برسه با این همه سلیقه و انتظار !من هم که تجربهٔ همسفر شدن با دوستان در شرایط سنی مختلف را استقبال می‌کنم، باکی نداشتم و بشوخی می‌گفتم این برایم یک امتحان الهی خواهد بود! بین خودمون باشه تا لحظهٔ رسیدن به تهران معلوم شد خیلی‌ هم شوخی ام با واقعیت فرقی‌ نداشت

این همسفران عزیز از همان ابتدا اصرار داشتند تا هر طور شده یک عروسی هندی را از نزدیک ببینند و من به شوخی‌ می‌گفتم گر چه این درخواست جزو برنامه‌ تور نیست اما در صورت امکان حتما

جالب اینکه اتفاقا در هتل خودمون شب جشن ملی‌ عید فطر عروسی هندی بود! البته دیگر عروسی های شهری تا حدود زیادی خاصیت خود را از دست داده اند و ازآن نوع که دوستان همسفر انتظار داشتند را می بایست در روستاها میجستیم. به هر حل من با فردی که بنظر می امد یکی‌ از مسئولین باشد صحبت کردم و اجازه گرفتم تا دوستان عزیز را به جشن بیاورم ، که ایشان اجازه دادند اما نمیدونم چه شد یکی‌ از خانوم های مجلس که جوان هم بود اول اعتراض کرد که چرا دوستان عکس میگیرند و بعد هم خواهش کرد از آنجا بیرون برویم!! …عجب تجربه شیرینی‌!! ( شاید هم یک علتش حجاب همسفران من بود! اما هرچه بود برخورد قشنگی نبود! گرچه دوستان من کوتاه نیامدند و تا آخر سفر هر جا جشن عروسی بود یهو شور میگرفتشون و داد میزدن عروسی‌ عروسی‌ عروسی‌