در خاک پاک میهنم با یک خانواده فرانسوی بهار ۹۰ (سفری به وسعت محبت) قسمت اول
روح من در جهت تازه اشیأ جاریست روح من کم سال است روح من گاهی از شوق، سرفه اش میگیرد
روح من بیکار است: قطرههای باران را ، درز آجر ها را ، میشمرد روح من گاهی ، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
سهراب سپهری
سرگذشت پرفسور پوپ و همسرش ( ایرانیانی از گونه ای دگر!)
درود بر تو ایرانی تر از من…بوسه بر روح و روانت ای عاشق ایران و ایرانی دوستدار محبت …شاید بسیاری از شما دوستان سرگذشت پرفسور پوپ و همسرش را بهتر از من بدانید اما با اجازه از همه شما سروران و به رسم ادب به این عاشقان ایران در این سفر تا حدودی به این بزرگواران و سر گذشتشان خواهم پرداخت آنچنان که در وصیتشان آورده اند :
راجع به مسائل مربوط به آرامگاه برای ما دو نفر (پرفسور پوپ شرق شناس و مولف کتاب بسیار نفیس بررسی هنر ایران و همسرش) تصمیم با شماست که هر ترتیبی را رضایت بخش میدانید بدهید…اصفهان مورد عشق مخصوص من است…منظور اصلی من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان این است که به مردم ایران نشان داده شود که اندیشمندان بزرگ، هنرمندان، سخنوران و….در ایران آنچنان اوصاف و خصأئلی دارند که باعث ژرفترین ستایش متفکرین سایر کشور هاست تا آنجا که می خواهند ابراز حق گذاری و اخلاص آنها تنها زبانی نباشد ….(براستی درود بر تو!)
و اما …
سال گذشته فرصت همسفر شدن با یک خانواده نازنین فرانسوی را داشتم، همسفرانی که از این همه جای دنیا ایران را انتخاب کرده بودند تاهم با هم بودن را هم با ایران و ایرانی بودن را در این فرصت تجربه کنند ، سفری که هر روز و شب و لحظه هایش را این بار نه در خارج از ایران و با هموطنان بلکه در آغوش وطن با دوستانی علاقمند به میهنمان ایران میگذراندیم… یادش بخیر
سفرمان را از فرودگاه تهران با این دوستان شروع کردیم ( داستان از این قرار بود که پدر خانواده و پسرش یک هفته قبل از آشنأییمان به شمال ایران سفر کرده بودند و حال به فرودگاه آمده بودند تا همسفر دیگرشان را استقبال کنند، بعدها پدر خانواده توضیح داد که این سفر هدیه أی به این بانو که قصد زندگی باهم داشتند وفرصتی بود برای باب آشنایی بیشتر پسرش با همسر آینده اش…)
خانمی که جزو مدیران یک مجله فرهنگی در پاریس بود و برایم شرح داد که از نوجوانی هنگامی که در دانشگاه سوربن در درس تاریخ راجع به ایران شنید و با آثار ایران در موزه لور آشنا شد همیشه این اشتیاق را داشته تا روزی به ایران زمین سفر کند تا با چشمان خود نظاره گر این کهن دیار تاریخ باشد
پدر خانواده که بسیار شوخ طبع بود و مسلط به ۴ زبان گالری نقاشی در پاریس داشت و کاملا با هنر و ابعاد آن آشنا بود ، پسر هم که در بانکهای اروپا سمتی داشت فردی کم حرف و مؤدب بود
کاپیتان سفر مردی با مرام راننده أی ماهر و عاشق سفر که با هم کلی گفتیم و خندیدیم نازنینی از تبار یزد
گر چه این تور کوچک بود اما محفل انسمان بدون اغراق گرم و هیچ کمبودی از لحاظ تعداد نداشتیم
شیراز ( که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را)
سفر را صبح روز بعد از فرودگاه مهر آباد شروع کردیم ( کاپیتان از شب قبل بسمت شیراز حرکت کرده بود) پروازی به شیراز شهر عشق شهر گل و بلبل شهری با مردمانی خون گرم و صمیمی سرزمینی که به بلندای تاریخ ایران قدمت دارد چه از گذشتهٔ دور و یا نزدیک حرفهای بسیار برای گفتن دارد و غنی از فرهنگ و تاریخ ، لبریز از این همه نعمت خداوندیست…
سعدیه ( چه بگویم !که غم از دل برود چون تو بیایی)
پروازمان کوتاه بود و با استقبال کاپیتان عزیزمان راهی هتل شدیم منتها چون صبح به آن زودی اتاقها آمادهٔ تحویل نبود عازم سعدیه شدیم که انصافا روز و شب با صفاست و به لطف این بزرگ مرد شعر و ادب و حس و حال علاقمندان در آن موقع صبح ، همسفران فرانسویمان بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند
بیشتر آنچه توجهشان را جلب کرد اینکه میدیدند مرد و زن ایرانی هنرمند هستند و هرکه با قلمی برای خطاطی یا نقاشی سرگرم خلق اثری مملو از عشق است ، براستی حس محیط حسی شاعرانه بود
بعد از مستفیض شدن از محضر شیخ اجل راهی هتل شدیم تا هم صبحانه أی میل کنیم و هم کمی خستگی در کنیم ، هتل پارک سعدی هتلی خوب بود که با توجه به بودجه جهانگردان در حد متعارف سرمایه گذاری شده بخصوص که روبروی آن هم باغی با صفا بود که جون میداد برای قدم زدن گرچه فرصتش پیش نیامد
ارگ کریمخان
بازدید را طبق معمول از ارگ کریم خان و بازار وکیل شروع کردیم نکتهٔ جالب توجه برایم نگاه تحسین بر انگیز این دوستان به معماری و هنرهای به کار رفته در آن بود که شاید درک بهتری در قضاوتهایشان به ایران و هنر ایرانی میداد
کار دستی شیشه أی هم که در ارگ به معرض نمایش گذاشته شده بود نظرشان را جلب کرد و اولین سوغاتی را تهیه کردند
مسجدکریمخان
در مسجد کریمخان از این که میدیدند در ستونها چه ظرافت و سلیقه أی به کار رفته مدام مشغول تحسین بودند و زمانی که وارد صحن شاه چراغ شدند از حسی کا با مردم از نزدیک داشتند بسیار خوشنود بودند براستی که چهره بانویی فرانسوی با چادر چه جالب بود!
جایتان خالی ناهاری در رستوران سنتی که موسیقی زنده هم دارد (شرزه) در نزدیکی ارگ تجربه کردیم و گشتمان را در بازار قدیم شیراز ادامه دادیم حال و هوای بازار همیشه ایرانی و غیر ایرانی را جذب میکند بخصوص در شیراز قسمت بازار مشیر و رستوران سنتی اش (مهر) و کنجکاوی دانشجویان برای آشنا شدن با این خانواده بسیار خاطره انگیز بود
نارنجستان قوام
بعداز آن به بازدید از نارنجستان قوام و بعد مسجد بسیار زیبا و به نوعی شاه کار هنری دوره قاجار که به راستی به مانند نگینی است پرداختیم و در غروب به رستوران سنتی دیگر در عفیف آباد عازم و از آنجا راهی دروازه قران و ۷ تنان شدیم
مسجد نصیرالملک
قلیان کشیدن دوستانمان لطف و صفایی داشت که مدام مارا به خنده میانداخت اما هوای شب شیراز حس شاعرانگی و جاودانگی را در قلب و روحمان زنده میکرد
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
روزی دیگر
تخت جمشید شهر پارسیان سرزمین اجدادی
سر و حال و قبراق راهی این کهن دیار ایران شدیم جائی که از هر بار دیدنش تنها بیشتر به وجد میآییم و خستگی کلامی بی معناست در این فضای جاودان
در ابتدا به نقش رجب و رستم رفتیم ،حقا که عظمت کار این بزرگ مردان تاریخ ایران ستودنیست…علت و روایت هر چه باشد اما آثاری خلق کرده اند که هنوز بعد از ۲۰۰۰ سال مایهٔ افتخار و عظمت ایرانیان است
تخت جمشید شهر پارسیان سرزمین نیاکان روز دوم
ریگی از روی زمین برداریم …وزن بودن را احساس کنیم… پرده را برداریم… بگذاریم که احساس هوائی بخورد… روی پای تر باران به بلندای محبت برویم …
سهراب سپهری
چه زیباست دیدن نگاه تحسین آمیز در چشمان دیگر ملیتها به هنگام بازدید از هر گوشٔه میهن عزیزمان…
تعبیری برای رسیدن سال نو ( براستی هنر همیشه ستودنی اسث ) تخت جمشید
عذر میخواهم اگر انگلیسی ام کامل نیست ، من کلمات شاعرانه بسیاری نیاز دارم برای توصیف این ۱۰ روز بسیار مهم از زندگی ام که در ایران سپری کردم…
۲۴ سال پیش در هنگام تحصیل در دانشگاه هنر سوربن پاریس تاریخ را فرا گرفتم و راجع به ایران بخصوص تخت جمشید خواندم و عکسهای سیاه و سفید بسیاری در این خصوص دیدم و از آن زمان همیشه رویای من این بود که روزی تخت جمشید را ببینم ، اکنون به این مهم رسیده ام و باید بگویم چه عظمتی دارد تخت جمشید!! بی نظیر است!
واقعیت و لمس این اثر چیزی بسیار فراتر از تصور و دیدن چند عکس است! همین طور شهرهای زیبای اصفهان ، شیراز ، یزد…
از شما متشکرم …به امید دیدار مجدد
جمعه ۹ اردیبهشت ۹۰
دروازه ملل
بازدید از نقش رستم -نقش رجب- پاسارگاد- تخت جمشید
همانطور که شما عزیزان بهتر از من میدانید
پس از تصرف ایران توسط اعراب و همچنین ازبین بردن بسیاری آثار باستانی و نیایشگاه از جمله خراب کردن یا تبدیل آتشکدهها به مساجد و یا از بین بردن صورت نگارهها و نقش برجسته ها!! و تغییر زبان نوشتاری به تدریج از حالت پارسی کهن و باستانی پهلوی تبدیل به فارسی امروزین ( گرچه هنوز هم افتخار ما ایرانیان این است که زبانمان از هزار سال پیش تا کنون تغییری چندان نکرده… سند محکم آن شاهنامه حکیم فردوسی طوسی) …
نقش رستم را این گونه نام نهاده اند چرا که…
پس از فراموشی نوشتهها … حتا موضوع نگاره ها نیز فراموش شد !
نقش رستم
نقش رستم ( به روایتی نمودار چهار عنصر اصلی در زندگی و البته عنصر پنجم عشق ! )
نقش رستم
نقش رستم ( شکست والرین رومی و سردار فیلیپ عرب و تقاضای عفو )
نقش رجب
نقش رستم ( کعیه زرتشت یا تقویمی بی نظیر! )
پاسارگاد
مقبره کوروش یا مقبره مادر سلیمان! ( روایت اینکه: این شاهکار هنری تاریخی هم داستان تغییر نامش به هنگام حملهٔ اعراب به ایران، برای جلوگیری از تخریب آن گفتند که این بنا مقبرهٔ مادر سلیمان پیغمبر است ! )
پاسارگاد ( جاودانه آرامگاه کوروش)
دوستت دارم خاک پاکم
مجموعه پاسارگاد
معنای این کتیبه!
نگاره کوروش ذوالقرنین !
دروازه ملل ( ورودی به سرزمین نیاکان )
گاه همان بدون شرح کامل ترین توضیح است! ( زیبایی بدون حد و مرز )