سفرنامه وین پراگ:تجربه دیدار از کشورهای اروپای شرقی تابستان ۹۳ قسمت سوم (آخرین قسمت)
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳
زیر ِ باران، دیدن دلدار می چسبد عجیب
دست توی ِ دست های ِ یار می چسبد عجیب
معنی ِ بی تاب بودن هایمان جز “عشق” چیست؟
شور و شوق ِ لحظه ی ِ دیدار می چسبد عجیب
کوچه باغ ِ خاطرات و خش خش ِ برگ ِ درخت
پرسه های ِ خیس در رگبار می چسبد عجیب
از دهان ِ تو شنیدن آخر ِ خوشبختی است
“دوستت می دارم” ِ هر بار می چسبد عجیب
من بگویم میروم تا سد ِ راه ِ من شوی
از من انکار، از تو هی اصرار می چسبد عجیب
کافی است عاشق تر از هر بار آرامم کنی
“سر بروی ِ شانه ام بگذار” می چسبد عجیب
کلام شیرین بر دل و جان خواننده مینشیند همانطور که زخمه قلم استاد مجسمه تراش سنگ مرمر را روح و جسم میبخشد
بیان کردن دیده ها در طول یک سفر آسان نیست همانگونه که به حافظه سپردن آن همه لحظات تلخ و شیرین در طی سفر امری است مشکل
این مهم قلمی ناب میخواهد و دیدی نافذ که تا عمق روح مخاطب را بکاود و با خود تا انتهای قصه لبریز از شوق خواندن همراه خود بدارد
در قسمت پایانی سفر و تجربه دیدار از شهرهای روح نواز وین و پراگ ، خانم سولماز اصل دینی بسیار شیرین و دل نشین خاطرات بیاد ماندنیش را رقم میزنید
امیدوارم شما عزیزان نیز از خواندن این خاطرات لذت ببرید و با انعکاس دیدگاهتان مشوقی برای اندیشه های ناب چنین نویسندگانی شوید
( فایل سفرنامه بصورت پی دی اف تقدیمتان میگردد)
https://www.dropbox.com/s/5zrfh726zpjw4f9/safar-name-vien-solmaz-asle-dini.pdf?dl=0
سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴ در ۱۲:۲۷ بعد از ظهر
سولماز جون سلام بی نهایت از نوشته هایت لذت بردم نوشته هایت یادآور لحظه لحظه سفر زیبایمان بود وخدارا بارها شکر کردم که این سفر راقسمت من کردواینکه دراین سفر باشما وخانواده مهربانتان آشنا
شدم
از نوع نگارشت بسیار لذت می برم مخصوصا زمانی که با خدا صحبت میکنی اشک از دیدگانم سرازیر می شود آرزوی سالی خوب وخوش با سفرهای بیادماندنی برای شما رادارم به امید همسفری دوباره با شما
سپیده طاهری
سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴ در ۹:۱۵ بعد از ظهر
سولماز عزیز
چندی پیش در محل کارم به طور کاملا اتفاقی با آقایی ملاقات کردم که اهل لهستان بود و در ایران تحصیل می کرد . از من پرسید که آیا اطلاعاتی در مورد لهستان دارم ؟ … به سفرنامه شما اشاره کردم که به تازگی خوانده بودم و به نکاتی که در مورد لهستان و مردمش به رشته تحریر درآورده بودید. از پارک ساکسینی, بخش قدیمی شهر, قصر سلطنتی گرفته تا عروس و دامادهای خوشحال, پری دریایی , موزه مادام کوری,مجسمه بروفسکی, ناقوس شکسته,اردوگاه آشوتیس و …. بسیار متعجب و شگفت زده بود که چطور یک ایرانی با این دقت و علاقه به جاذبه های کشور و فرهنگ مردمش پرداخته … بسیار ابراز خوشحالی کرد از اینکه مسافری از ایران چنین با علاقه خاطراتش را از لهستان به رشته تحریر درآورده است.
سولماز جان
با سفرنامه پربارت تمام جادبه ها و خاطرات خوش سفری که داشتی در مقابل چشمانم تجسم یافت.
بسیار ملموس … زیبا و به یادماندنی
قلمت روان و دلنشین است و این ویژگی با نگاه موشکافانه ای که به جهان پیرامونت داری سفرنامه ای پربار و ارزشمند را رقم زده است.
از سطر سطر سفرنامه ات لذت بردم.
مانا باشی و برقرار
مریم
یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ در ۷:۴۸ بعد از ظهر
سلام سپیده ی عزیزم
چقدر خوشحال شدم وقتی اسمتون رو اینجا دیدم
برای من هم باعث خوشحالی بود اشنایی و همسفر شدن با شما
ممنونم از اینکه سفرنامه رو خوندید و مورد لطف و محبتتون قرارم دادید
مشتاق دیدارتون هستم
امیدوارم روزی در سفر دیگری باز هم خاطرات زیبایی در کنار هم تجربه کنیم
شاد و سلامت باشید
سولماز
دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ در ۶:۳۲ بعد از ظهر
مریم عزیز
خوشحالم که سفرنامه ی لهستانم مورد توجهت قرار گرفته
و ممنونم از اینکه با دقت و حوصله مطالعه کردی و مطالب
را به خاطر سپردی
اتفاقا من هم به واسطه ی یکی از اقوام نزدیکم که لهستان
زندگی میکنه و همسری لهستانی داره ،دوستان زیادی از این
کشور دارم که به یکی از اونها توی سفرنامه م اشاره کردم
و جالب اینجاست که همه ی این بچه ها که ایرانشناسی
میخونند ، علاقه ی عجیبی به تاریخ و ادبیات ایران دارند
وخیلی صحیح و روان فارسی صحبت میکنند
در هر صورت ممنون از لطف و توجهت عزیزم
برات ارزوی سعادت و سلامت دارم
سولماز