سهراب خوش طینت

وبلاگ تخصصی گردشگری
آخرین نظرات
پیوندها


در سال گذشته (2016) همسفر عزیزم دکتر برانستون به همراه همسرش حدود دو هفته ایران رو بازدید کردند

افتخار بزرگی برایم بود همسفری با این زوج نازنین و مشاهداتشان در طی سفر غنیمتی

با تشکر بسیار از ایشون جهت به اشتراک گذاشتن نقطه نظرهاشون راجع به این سفر.

خاطرات سفر به ایران به قلم دکتر برانستون

از هنگامی که وارد فرودگاه ایران شدیم، حس کنجکاوی مسافران به سمت ما جلب شد. بخش کنترل گذرنامه نسبتا شلوغ بود و در قسمت تحویل بار جمعیتی عادی منتظر رسیدن چمدان هایشان بودند. در هنگام خروج از فرودگاه راهنمای صمیمی مان (سهراب) به خوش آمدگویی از ما پرداخت و ما را به سمت ماشینی که ما را به هتل می برد هدایت کرد. در طول راه به سمت هتل با شکوه و دوست داشتنی، به صحبتی دلپذیر و گرم با سهراب پرداختیم.

در ساعت نه و نیم شب به هتل اسپیناس رسیدیم. چمدان هایمان به اتاقمان حمل شد و برای خوردن شام، با سهراب در رستوران اصلی هتل قرار گذاشتیم. در آنجا من و لیزا خوردن مجموعه ای از پیش غذاهای خوشمزه را تجربه کردیم و سهراب هم به صرف جوجه کباب مشغول شد. خواننده ای سنتی و گروه سه نفر در رستوران در حال اجرای موسیقی بودند. من و سهراب به صحبتی لذت بخش تقریبا در مورد همه چیز پرداختیم. بعد از گذشت ساعتی، لیزا به اتاقمان رفت. اجرای موسیقی ادامه داشت. من و سهراب حدود یک ساعت دیگر به صحبت شادی بخش خود ادامه دادیم تا این که سرانجام شب به خیر گفتیم و خداحافظی کردیم.

روز بعد

صبحانه را صرف کردیم و برای ملاقات با سهراب در ساعت 10 صبح آماده شدیم. اولین جایی که قرار بود از آن بازدید کنیم موزه ی فرش بود. ساختار خارجی ذوزنقه ای شکل موزه شبیه یک دار قالی طراحی شده بود و در داخل آن بیش از صدها اثر (فرش) به زیبایی به همراه نورپردازی ملایم آویزان شده بودند. هر فرش از نظر پیشینه، نوع، قرن (سن) و رج ( تعداد گره در هفت سانتیمتر مربع) مشخص شده بود.

من متوجه شدم که ساختار فرش که از نخ های سفید طبیعی تشکیل شده طرح فرش را تشکیل نمی دهد بلکه هر گره با نخ ابریشمی یا پشمی رنگی طرح اصلی فرش را تشکیل می دهد. پیچیدگی باور نکردنی و زحمتی که برای بافته شدن هر فرش به کار رفته؛ گرما و انرژی بی نظیری را از هر فرش ساطع می کند. ما به طبقه ی دوم رفتیم که در آن نمایشگاهی از فرش های هنرمندان مشهور وجود داشت. در آنجا یک استاد فرش بافی برای توضیح تکنولوژی فرش بافی و خلاقیت هنر بشر، بیش از یک ساعت از وقت خود را در اختیار ما قرار داد.

بعد از آن به رستوران دوست داشتنی ترمه رفتیم و خوردن غذاهای گیاهی سنتی را در آن تجربه کردیم و به صرف ناهار را در طبقه همکف هتل بزرگ بین المللی فردوسی پرداختیم. سرانجام به طرف کاخی در دامنه ی کوه های البرز رفتیم. در بیشتر خیابان ها، ردیفی از درختان بلند چنار و سپیدار دیده می شد که سایه ای برای تابستان های طاقت فرسا به شمار می رفت. وقتی که به دیوارهای این کاخ صد ساله نزدیک شدیم به نظر می رسید که علت ساخت این مجموعه کاخ مشتمل بر پانزده ساختمان در این مکان، گریز از گرما در فصل تابستان بوده است. امروز و دیروز تعطیل رسمی بود. بیشتر مردم در مسافرت به سر می بردند و عدم وجود ترافیک روزانه باعث شفافیت و تازگی هوا، درخشش باحرارت نور خورشید، خنکی و وزش نسیم شده بود. راننده ما را به قسمت بالایی کاخ، یعنی محل ورود و خروج به کاخ رسانید. سهراب برای ما بلیط خرید و ما از موزه ی هنرهای زیبا و مجموعه ماشین های سلطنتی و کاخ-موزه سفید دیدن کردیم. صدها نفر از مردم  در حال دیدن کردن از این موزه بودند که در بین آنها خانواده ها و زنان به همراه کودکانشان به چشم می خوردند. صدای موسیقی سنتی به گوش می رسید و مردم در اطراف تعدادی دکه ی کوچک غذا و مغازه در رفت و آمد بودند. فضا خیلی زیبا  بود و تقریبا با کوه هایی با قله های برفی احاطه شده بود. کل مجموعه در سطحی شیب دار واقع شده بود و مردم به وسیله ی ماشین های مخصوص (تاکسی) در آن رفت و آمد بودند. مشاهده ی مردم شگفت انگیز بود. ما در ساعت پنج به بازدید خود پایان دادیم. سهراب ما را به هتل رساند و خودش به خانه رفت. بعد از آن ما در اتاقمان ساکت و تنها بودیم تا این که در ساعت 9 شب به خواب فرو رفتیم.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی