سفر به مادرید، لیسبون ، کلن پاییز ۹۳
چه گوارا این آب…چه زلال این رود…مردم بالا دست چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان…مهتاب آنجا میکند روشن پهنای کلام
مردمش میدانند که شقایق چه گلی است
مردمان سر رود آب را میفهمند…
چه گوارا این آب…چه زلال این رود…مردم بالا دست چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان…مهتاب آنجا میکند روشن پهنای کلام
مردمش میدانند که شقایق چه گلی است
مردمان سر رود آب را میفهمند…
زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست…
زندگى یعنى همین پروازها،
صبحها،
لبخندها،
آوازها…
زندگی ذرهی کاهیست، که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی ست، که خوارش کردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق،
بجز حرف محبت به کسی،
ورنه هر خار و خسی،
زندگی کرده بسی،
زندگی تجربهی تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازهی یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم؟
(زنده یاد سهراب سپهری)
سفر خوب همسفرانی با شوق و ذوق را می طلبد، سفرنامه خوب نویسنده ای اهل قلم
خوشبختانه یکی از این سفرهای خاطره انگیز ، گشت در سرزمین عاشقانه ایتالیا بود که واقعاً در این کشور همه چیز: معماری، هنر، موسیقی و تاریخ روح و روان انسان را جلا می بخشد
با تشکر از همسفر خوبمان تارا جهت نوشتن این خاطرات ( و گله ای کوچک که هرگز این خاطرات را به پایان نرساند!)
امیدوارم از خواندن این خاطرات دلنشین لذت ببرید
سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۲
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشهٔ ماه فرو ریخته در آب
شاخهها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ (زنده یاد مشیری)
یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲
قلم به دست گرفتن و خاطرات سفر را جاری کردن همتی والا می طلبد ، حافظه ای بسیار خوب میخواهد و دیدگاهی در خور تامل
امیدوارم ناب نوشتههای سولماز شما رو با خودش در لحظه لحظههای این سفر به یادموندنی همسفر کنه و خودتون رو همراه ببینید و مشتاق لحظههای بعدی این سفر
یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲
زندگی در گذر است همچو آواز قناری در باغ
زندگی آوازیست که به جانها جاریست
زندگی نغمه سازیست که در دست نوازشگر ماست
زندگی لبخندیست که نشسته به لبان من و تو
زندگی یک رویاست که تو امروز به آن مینگری…
زنده یاد سهراب سپهری
سفر شور و شوق میخواهد و سفرنامه نویسی عشق، میبایست لحظههای به یاد ماندنی سفر را حک کرد و با مخاطب راز و نیاز
اینبار قلم را میترا سیری از دوستان خوب این کلبه به دست گرفته و روایت میکند سفر به ینگه دنیا را
چین سرزمینی است که برای ما ایرانی ها همیشه جای کاوش بسیار داشته و همواره به گونه ای با این مردم در ارتباط بوده ایم
از آن زمان که کورش کبیر به دست قوم یعجوج و معجوج کشته شد ( که به گمانم منظور همین چشم بادامیها بوده اند) تا آن زمان که داستانهای ایران و توران گاه به مرزهای این شاهزادههای چینی میرسیده
شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۲
صدای آب میآید، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟
لباس لحظهها پاک است
بخار فصل گرد واژههای ماست
دهان، گلخانه فکر است
سفرهایی تو را در کوچه هاشان خواب میبینند
زندگی با لحظات خوب و شیرینش ماندگار میشود و چه خوب که شما دوستان در هر سفر خواهش این کمترین را ارج نهاده و قلم خاطره نویسی را به دست میگیرید و احساس زیبایتان را در این کلبه جاری میکنید
این بار هم یکی دیگر از همسفرهای خوبمان خانوم محرابی لطف کرده اند و خاطرات این چند روز سفرمان را برای همیشه جاودان کرده اند
به امید خلق خاطراتی بیشتر و به یاد ماندنی تر با شما خوبان